1-فایلی با محتوای آموزشی ایجاد نمایید (به عنوان مثال:درمورد خواص سبزیجات یا سخت افزار یا ....)که 1-back groundزیبا متناسب با محتوا برای فایل خود قرار دهید.
2- فایل دارای عنوان (Title) باشد به نحوی که از حالت maskedتصویری را برای جلوه دادن به آن استفاده نمایید.
3-بعد از ورود عنوان متن آموزشی را با یک جلوه وافکتی که تابه حال آموختیم به دلخواه وارد صفحه نمایید.
4- کادری در گوشه سمت راست صفحه ایجاد نمایید ودر این کادر سمبلی از نوع موی کلیپ قرار دهید که چند عکس مرتبط با موضوع انتخابی با فاصله زمانی مناسب(آرام ) به نمایش در آید.
5- صفحه را با اشکال گرافیکی یا انیمیشنهای کوتاه وجذاب مناسب با موضوع و رنج سنی کاربر تزیین نمایید.
6- موزیک ملایم ومناسبی را بر روی فایل خود قرار دهید.
با سلام و احترام خدمت همکاران محترم
مباحث مورد آزمون در مسابقات عملی- کاربردی به شرح زیر است:
الف) رشته تولید چندرسانه ای
دروس مورد نظر آزمون:
��دروس سال دوم : 100% طراح امور گرافیکی با رایانه
�� دروس سال سوم: 100% کاربر Flash
60% رایانه کار میکس صدا و تصویر (تا پایان فصل 16 کتاب کاربر میکس رایانه ای)
20% کاربر دایرکتور (تا پایان فصل 4 کتاب کاربر دایرکتور)
رشته های مهارتی مجاز به شرکت در آزمون:
��تولید چندرسانه ای (کدهای 6138 و 6233)
��تولید محتوای الکترونیکی (کد 6272)
��تصویرسازی با رایانه (کد 6271)
��تصویرسازی رایانه ای (کد 6232)
لطفا برای انجام آزمون به ادامه مطلب بروید....
امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم.
ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پختوپز و من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جرّ و بحث میکردیم!
که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید،
آیه ای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید.
صدایت آشنا و پررنج بود‼️
پدرم بی درنگ از خواب پرید،
مادرم با کفـگیر، به زمین تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم،
اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ورانداز می کردند.
و شما خودتون رو معرفی کردین:
« ای اهل عالم! من بقیهالله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم...»
باورمان نمیشد. آنجا بود که گل از گلمان شکفت و زیر لب سلام دادیم:
«السلام علیک یا بقیهالله فی ارضه»
بعد با طنین محمدیات ما را خواستی:
«...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاریمان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم.»
وصف نشدنیست. در پوست خود نمی گنجیدیم.
پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد.
مادرم سرش روی زانو بود و هایهای گریه می کرد و من و برادرم به خیابان دویدیم!
خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود!
مردم مثل مورچه هایی که خانههاشان اسیر سیلاب شده بیرون میریختند
یکی دکمه پیراهنش را بین راه میبست،
دیگری گره روسریاش را میان کوچه محکم میکرد،
عده ای زیر بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بهخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی می افتاد!
مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک می گفتند.
قنادی رایگان شیرینی پخش میکرد و
دم گلفروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس!
ماشینها بوقزنان بانوان کِـلکشان و گلاب پاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور میخواندند:
«صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد»
خیلی از نگاهها به ویترین یک تلویزیون فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابره جهانی شود.
نذر 313 صلوات کردم مبادا اجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد،
دیگری قسم میخورد که تو را قبلاً در محلهشان دیده وخیلیها اشکهایشان را با آستین پاک میکردند تا یک دل سیر تماشایت کنند.
در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان میشد، دل شیعیانت مثل سیروسرکه می جوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودیها ببـیندت.
راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود:« مَثَل ظهور مهدی(عج)، مَثَل برپایی قیامت است. مهدی(عج) نمی آیدمگرناگهانی.
" قسم می خورم این اثرِ دعای توست که تاکنون ما زیر عَلَمت مانده ایم."
کاش زودتر برسی...
مهدی فاطمه (عج)ما زنده ایم که این رویای زیبا رو به چشم ببینیم؟؟
التماس دعای فرجش صلوات بفرست......
عشق آغاز شد و پنجرهها باز شدند
اختران از نَفسِ سرد شب آغاز شدند
کلماتی که در اعماقِ زمین پنهان بود
زیر بارانِ بهاری همه ابراز شدند
عشق آهنگِ پدید آمدنی دیگر داشت
صبح دم، حنجرهها غرق در آواز شدند
آسمان چتر مَحبّت به سر خاک کشید
یک افق چلچله آمادهی پرواز شدند
عدهای سنگ شدند و به زمین پیوستند
عدهای با نَفسِ آینه دم ساز شدند
عاشقانی که پُر از شوقِ شکُفتن بودند
محو آفاقِ نمایان شدهی راز... شدند